دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

بازهم کشتار و نقش آفرینی تیغه های قیچی جنایت . اسماعیل وفا یغمائی

نه تضمین های سناتورها و روسا و بزرگمردان و بزرگزنان و میلیونها امضا و تضمین،تضمین مقامات امریکا و اروپا و صدها هزار عراقی و روسای عشایر،نه شعارهای ابلهانه اخیرمسلح کردن لیبرتی و در معرض خطر بیشتر قرار دادن ساکنان دهها بار فرو کوفته اش، نه مراسم دهها هزار نفری ویلپنت با مخارج میلیونی و آن همه لباسهای رنگارنگ ،نه فریادهای اعتراض سالیان دراز منتقدان و مخالفان سیاستهای پوشالی و هستی بر باد ده رهبری عقیدتی وشرکت سهامی اش با مسئولیت نامحدودبرای نابود کردن جنون آسای بقایای نسل برباد رفته و در آتش سوخته مجاهد، و نه هیچ چیز دیگر باعث نشد تا فاجعه باز هم برای چندمین بارفرود نیایدو آخوندهای پلید ریشهای متعفن خود را با خون ساکنان فرو کوفته شده لیبرتی خضاب نبندند.
 بازار انعکاسات بین المللی و رسانه ای حتما رونق فراوان دارد ومن تردید ندارم آنان که به راه رفتن بر پای برهنه بر جاده ای از جسدها از تیر شصت تا امروز عادت کرده اند و بر این جاده مقصدی در ناکجا آباد هذیانهای خود میجویند سر حالند و اگر تمام لیبرتی در خون نشسته و نابود شده بود بنظر من تاکید میکنم به نظر من سر حالتر و شاد و شنگول تر بودند.
 ممکن است در نوشته من سخت دلی احساس شود ولی من این را در چنگال درد و رقت قلب مینویسم و به این ایمان دارم.
این کشتار ضد انسانی و بیرحمانه و پلید نه تنها ملایان خونخوار را به شادی نشاند  ،همچنین فرصت دیگریست برای فرصت طلبان،بریدگان، وادادگان و مزدوران،بزدلان فراری از خطر و دیگران را در کام خطر بجا نهادن، تا آنانکه سیزده سال است با پافشاری بر سیاستهای غلط، خونین، بیرحمانه، ریاکارانه و عدم باوراشتباهات استراتژیک وشکست خود و یافتن راهی دیگر، و با فرار از میدان و اختفا، فرصتی بیابند و با طلبکاری خونهای فرو ریخته این مظلومان به روال همیشگی و با اتکا بر سنتهای شرم آور اخلاقی و سیاسی خود هر که را میتوانند ( اگر چه دیگر بیفایده است) بدهکار و جلاد و کارد تیز کن و مسئول این جنایت در کنار خامنه ای بدانند و بنشانند و چند صباحی دیگر فراخنائی برای جولان بیشرمانه و ابلهانه خود بجویند.بروید شرم کنید.
تطابق ماه محرم با کشتار وحشیانه ساکنان مظلوم لیبرتی، فرصت بسیار مناسبی است که با فرار از پذیرفتن مسئولیت ،دوباره فریادهای یاوه و بی محتوای «یا لیتنی کنت معکم» از سوراخ امن مخفیگاه بر کشیده شودوروضه خوانیهای بی محتوای سیاسی خواتین بزدل عطر و گلاب زده ای که برای جان دیگران پشیزی ارزش قائل نیستند شروع شود.... 
دل و دیده از این همه شقاوت و جنایت در منطقه ای که سالهاست در سراسرش جان آدمی بهایش از مزد گورکنان بی ارزشتر است خونبار است اما من بعنوان کسی که سالهاست حد اقل بیست نوشته و شعر  در باره تداوم این کشتارها  و چشم اندازهای بی تردید خونین اینده نوشته ام همین الان در کادرفرهنگ و سنت مذهبی جامعه ایران تاکید میکنم :
اگر چه خامنه ای وآخوندهای پلید حاکم و  دست اندر کاران این کشتار بخوبی و با قدرت تمام نقش شمر و یزید و کشتارگران عاشورا را به نمایش گذاشتند اما رهبر عقیدتی بزدل و ناصادق واهل بیتش پس از سیزده سال غیبت و فرار و در امن زیستن و تساهل در مراقبت از هستی کسانی که همه چیزشان را در طبق اخلاص گذاشته و به بی اخلاص ترین وناصادقترین و ناخالص ترین  رهبران تقدیم کردند هرگز نخواهد توانست باز هم در قالب حسین فرو برود و فریاد یالیتنی برکشد. 
کسانی که میتوانند در عرض ده روز بیست هزار نفر از مردمان هفتاد و دو ملت را برای مراسم ویلپنت سازماندهی و به پاریس روانه کنند تا سخنرانی هفتاد وزیر و وکیل از بیست کشور جهان را بشنوند و خوشحال و خندان باز گردند اگر از همان نخستین سال فرارذلیلانه و روانه کردن ماهشاه خاتون به دیار امن کوشش شده بود بجای این همه معرکه گیری  مسخره و پوشالی سیاسی فقط سالی 300 تن یعنی در هر ماه کمتر از بیست نفر جابجا شوند تمام  ساکنان لیبرتی تا سال 2013 جابجا شده بودند ولی دریغا که ساکنان لیبرتی و اساسا مجاهدین پیرو تنها و تنها ارزش این را دارند که در جنگ میان دو تیغه قیچی فقط و فقط بر سر قدرت و نه هیچ چیز دیگر هر ماه و هر سال کشته شوند و تبدیل به خاطره هائی دردناک و تبدیل به انعکاسات مطبوعاتی و رسانه ای شوند تا در پس جامه های زرد و سرخ و سبز و بنفش ،جلوه لباس سیاه  سوگ و عزای دروغین و ریاکارانه خاتون بیشتر به نظر آید و رهبر جهانسالار  به شدت روانبیمار در خلوت خود رویاهای خود را  تا آنسوی کهکشانها  و تا نوک پیکان تکامل که خود اوست امتداد دهد ... دریغا وبا افکندن آب دهان به چهره آخوندهای جنایتکار حاکم، همچنین بیش از این به این همه نامردی و بی پرنسیبی به پای بند خونهای فرو ریخته، رضا ندهیم و بادا و زودا که پرده های ریا و نامردی و سوداگری با خون و اشک سه نسل فرو افتد و حقیت خود را نشان دهد. راستی که از این نسل چه بجا گذاشتید و با اخرین بقایای این نسل چه میکنیدشما آخوندهای غالب و شما آخوندهای مغلوب....
اسماعیل وفا یغمائی
29 اکتبر 2015 میلادی
روز چندمین کشتار مجاهدان و مبارزان اشرف ولیبرتی 
_______________________________
برای مطالعه بیشتر
چند مقاله و گفتگو از ارشیو در باره قتل عام مجاهدین و هوشیاری هرچه بیشتر تا کی تجزبه

۱۳۹۴ آبان ۱, جمعه

یاداشتی کوتاه بر یک مقاله.اسماعیل وفا یغمائی


مقاله طویلی در سالگرد مرضیه گرامی، به قلم نماینده محترم شورا  در اسکاندیناوی نوشته شده است که در این لینک قابل دسترس است. سخن هفته: باز سالگرد مرضیه، باز حقد و حسد و عناد .در این مقاله طویل چند لقب از جمله کرکس و شبدر قلی به من داده شده که از ایشان تشکر میکنم. چه القاب زیبائی .رفاقت من با گیاه و حیوان سالهاست که مستحکم است.من فکر نمیکنم در چرخه هستی کرکس و شبدر فروتر از من باشند. شبدرگیاه بسیار مفیدی است و نقش بسیار مهمی در تغذیه حیوانات  مخصوصا «گوسفندان اهلی »ایفا میکند و معمولا در نواحی خنک و سرد میروید و احتمالا در نواحی محل سکونت نویسنده فراوانست و میتوان در آنجا حسابی نوش جان کرد، ولی در مصرف آن اگر چه ماده «کومارین» درون شبدر باعث جلوگیری از سرطان مثانه و پروستات است وسلامت پروستات، البته باعث طول ایام در گلستان لذتهای معنوی و «باغ اپیکور»است و پایه اصلی زندگی است!! باید تعادل را رعایت کرد چون زیاده روی در خوردن شبدر باعث سنگ کلیه گوسفندی ونفخ زیاد و لاجرم موجب «ت رک مان »( به قول یزدیها پرچخperchak )و تولید مقالات متعدد و پر سر و صدادر زمینه های مختلف میگردد.
 در مورد کرکس هم ممنون،نویسنده حتمامیداند:
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد//که استخوان خورد و جانور نیازارد

اولا :
 هما یا کرکس استخوانخوار از زمره افتخارات ادب و فرهنگ ایرانی است.
هما یا مرغ استخوان‌خوار نام علمی: Gypaetus barbatus در اسطوره‌های ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایه‌اش بر سر هر کس بیفتدبه سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شده‌است.
در افسانه‌های ایران مثل ققنوس در اساطیر مصر و یونان صاحب کرامت است. همادر ادبیات ایران به عنوان نماد سعادت است ودر قصه‌ها و مثل‌های ایرانی از هما به عنوان پرنده سعادت یاد شده‌است.
در خرابه‌های تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بوده‌است دو مجسمه سنگی از هما پیدا شده‌است.این نشان می‌دهد که هما در زمان ایران باستان نیز پرنده سعادت بوده‌است.
قابل یاد اوری است نقش این پرنده در کنده کاریها و برخی از سر ستون های پارسه (تخت جمشید) نیز پیداست. هواپیمایی ملی ایران با بکارگیری ایهام نام هما و نیز نماد هما به بهترین شکل چه به در تعبیر پرنده سعادت و چه در استفاده از حروف کوتاه شده برای نامش این باور فرهنگ عامه را با فعالیت تجاری خود پیوند زده بود. در نشان کنونی باشگاه فوتبال پرسپولیس هم نمادی از سر این پرنده به کار گرفته شده است.
هما یا همین جناب کرکس ممدوح برجسته ترین شاعران ایران منجمله حافظ و فردوسی و... بوده است
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر ترا گذری بر مقام ما افتد (حافظ)
تو فرّ همایی و زیبای گاه
تو تاج کیانی و پشت سپاه (فردوسی)
همای سپهری بگسترد پر
همی بر سرش داشت سایه ز فر (فردوسی)
تا نبود چون همای فرخ کرکس
همچو نباشد به شبه باز خشین پند (فرخی)
کس نیاید به زیر سایه ٔ بوم
ور همای از جهان شود معدوم (سعدی)
همای گو مفکن سایه ٔ شرف هرگز
بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد (حافظ)
تا همایم خوانده ای در کام دل
هرنواله استخوان می آیدم (خاقانی)
فرّ همای ملکی داشتی
اوج هوای فلکی داشتی (نظامی)
چون تو همایی شرف کار باش
کم خور و کم گوی و کم آزار باش (نظامی)

 میبینید که با لقب کرکس چه افتخاری نصیب بنده نموده اید.
ثانیا:
کرکسها بسیار دوربین، اوج پروازواستخوان خوارند کمتر دیده شده به موجودات زنده حمله کنند وبویژه بر خلاف کلاغها نجاستخوار نبوده (و بزبان ساده هی پشت سر هم گه زیادی نمیخورند)کرکس‌های بی ادعا حیواناتی بسیارسودمند برای جلوگیری از گندیدگی و عفونت‌زایی هستندودر شهرداری طبیعت نظافتگران طبیعت اند و بخصوص در زدودن لاشه های متعفن و گندیده نقشی غیر قابل انکار دارند بنابراین از نویسنده تقاضا میکنم کرکس آزاری نکنند چون سن و سال بالاست و نهایتا باید در پایان کار به عون الله تعالی شبی یا نیمه شبی به اورژانس کرکسها زنگی زده شود و به آنها خبر داده شود تا کمک کنند و زندگان را از بوی تعفن لاشه ای برجای مانده نجات دهند.شاعر فرموده«می بخور منبر بسوزان کرکس آزاری مکن»در باره مرضیه خود داند که حقیقت چیست و چه میگوید.چیزی پنهان نمی ماند. ممنون از بذل توجه این بزرگوار و برایشان به عنوان یک «کرکس» طول عمر یک «کلاغ» را آرزو میکنم.
 اسماعیل وفا یغمائی
24 اکتبر 2015 میلادی

السلام علیک ومع السلامه یا ابا عبدالله اسماعیل وفا یغمائی

یکم
محرم است و کشورهای شیعی یا شیعه دار مشغول عزا داری اند.

**
دوم
هزار و چهارصد و چند سال پیش جنگی میان دو گروه از همسایگان عرب  سامی نژاد ما در صحرای کربلا درگرفت که در این جنگ سپاهیان خلیفه وقت یزیدبر نیروی اندک حسین فرزند علی ابن ابیطالب پیروز شدند و نوشته اند شقاوت زیادی به خرج داده اند.در جنگها و کشتارها نقل و نبات پخش نمی کنند از آنزمان تا امروز هزاران بار جنگها و کشتارهای وحشیانه تر صورت گرفته و میگیرد و شقاوتهای جنگ کربلا و کشتار حسین فرزند علی و خانواده و نزدیکانش البته دردناک و تراژیک است

سوم

یزید پسر معاویه خلیفه وقت بود و امام حسین فرزند آخرین خلیفه مسلمانان.اینکه حسین فرزند علی، امام بود یا نه برای شیعیان معتقدش،واضح است که امام بود وامامت حق او بود.برای من این مسئله روشن نیست یعنی در حقیقت روشن است.نمیدانم خود حسین چه فکر میکرد ولی من:

- گفته های آخوندهای شیعه  از خوب تا بد از عمامه دار یا کراواتی را قبول ندارم. قبول ندارم و با تحقیق میدانم آنها دروغ میگویند و تاریخ آخوند ساخته ما اقیانوسی از دروغ و خرافه بیش نیست باید انرا یکسره بقول ملاها به مبرز ریخت وسیفون را کشید.

- من نمیدانم خود آن شهید بزرگوار چه در باره خود فکر میکرد.قبول داشت امام است و از غیب حمایت میشود یا نه؟ ولی من معتقدم امام حسین واقعی با معیارهای روزگار خود( و نه این روزگار و معیارهایش) انسان شجاع و خوبی بود ولی این امام حسین کنونی از همان قرن دوم هجری ساخته  تمام و کمال آخوندهاست و نیز مقوله امامت او و یک اقیانوس چیزهائی که به او نسبت میدهند یاوه است و واقعیت ندارد.

- متاسفانه این سند که میخواهم به آن اشاره کنم در دسترس من نیست (اگر کسی دارد برای من بفرستد) ولی یادم هست سالها قبل در نشریه دبیره سندی از راهبان مسیحی مستقر در سوریه (که وقایع را در دفترهای خود در خلوت صومعه ها ثبت میکردند) معاصر امام حسین بودند نشر شده بود که نشان میداد در آن روزگار این جنگ واقعه ای کوچک در میان جنگها و کشتارهای متعدد آنزمان بوده و چندان انعکاسی نداشته و در طول هزار و چند صد سال آخوندها موفق شده اند امام حسین واقعی را تبدیل به امام حسین کنونی بکنند.
تاریخ حقیقی به روشنی میگوید که بجز اولین و دومین وسومین امام شیعه که بنا بر شرایط سیاسی اهل شمشیر بودند سایر امامان در صلح و آرامش و در سازگاری با حکومتهای وقت روزگار گذراندند و اهل جنگ وستیز نبودند.  امام چهارم پس از کشتار مدینه و ... توسط یزید با او قرارداد امضا کرد امام حسن خلافت معاویه را پذیرفت ، امام صادق با خلفای عباسی رفت و آمد داشت و لقب صادق را فکر میکنم خلیفه منصور به او داده بود و بر این منوال. اینها بنظر من بد نیست انها در زمان خود مشکلات خود و جامعه را میدانستند و آنطور که می فهمیدند رفتار میکردند.
آنان که اهل جنگ و ستیز بودند شاخه های دیگر مثل شیعیان زیدی و اسماعیل و.. بودند و ماجرای مبارزات امامان شیعه که اکثرا انسانهای خوشنام و محبوب و اهل مدارا و بخشنده ای بودند ساخته آخوندهاست.آخوندها   ساختند و ماهم باور کردیم ودر یک اقیانوس دروغ و جهل اسیر شدیم. در این زمینه بجاست اگر مشتاق دانستن هستیم  اثر استاد احمد الکاتب تاریخ سیاسی شیعه را حتما بخوانیم.در روی سایت دریچه لینک این کتاب ارزشمند وجود دارد.

چهارم
امام حسین در این زمینه مقصر نیست او کارش را کرد و رفت ولی بعد از او اخوندها موفق شده اند حسن فرزند علی را تبدیل به یک امام بکنند پس میگوئیم امام حسین. و بر این پایه موفق شده اند:

- امام حسین را از یک شخصیت تاریخی معمول و بسا در زمینه تاثیر تاریخی در ایران، پائین تر از به نظر من از بابک خرمدین و آریو برزن و خیلی های دیگر،فقط و فقط به مدد قدرت و جادوی مذهب و جهل و خرافه های مقدس مردم، تبدیل به یک اسطوره بسیار بسیار عظیم بکنند. در این اسطوره سازی، حتی اسب امام حسین و شتر خواهرش زینب  را   ارزشمندتر از برجسته ترین شخصیتهای تاریخ ایران یعنی کسانی امثال بابک و یعقوب و ستار و باقر و مصدق نموده اند. 
بروید و از یک شیعه معمول معتقد بپرسید آیا دکتر محمد مصدق در نزد خدا ارجمند تر است یا ذوالجناح اسب  امام حسین مطمئنا خواهد گفت نعل ذوالجناح به تمام تلاشهای مصدق در ملی کردن صنعت نفت میارزد.

- آخوندها موفق شده اند امام حسین را از نو بسازند و بدرون زندگی عاطفی و قلبها و احساسات مردم ببرند.

-آخوندها موفق شده اند افسار آخرت و امید میلیونها میلیون تن را و بهشت و جهنم معتقدان را به دست امام حسین بسپارند.

- آخوندها موفق شده اند امام حسین را از یک شخصیت تاریخی تبدیل به یک قدیس نموده و چنان او را از دسترس دور کنند که فقط باید او را پرستید و نباید بعنوان یک انسان به او فکر کرد

- آخوندها موفق شده اند بنیاد عقل و منطق میلیونها شیعه را چنان در برابر امام حسین ویران کنند که شمشیر و قمه به دست بگیرند و بر سر و سینه بکوبند وجهانی خلق کنند که وسعت آن چندین برابر منظومه شمسی است و ملتی که خود در طول قرنها و قرنها فلاکتهائی غم انگیز تر از عاشورا و کشتار کربلا را تجربه کرده و میکند خود را و تاریخ و فلاکت و بدبختی خود رافراموش کند و به دیگری بیندیشد.

- آخوندها موفق شده اند به مدد اهرم امام حسین بسیاری از خرابکاریهای مذهب و خود را بپوشانند و نیز به نوعی بیشعوری و بیسوادی مذهبی دامن بزنندتا به مدد امام حسین ملت حتی بیخیال سایر زوایای مذهب باشند و بخش اعظم ذهنشان را ماجرای کربلا پر کند

- آخوندها موفق شده اند ..... و بسیار بسیار موفق شده اند و بمثابه آموزگاران واقعی مردم در زمینه مذهب به مدد ماجرای کربلا گله های انسانی را آنطور که میخواهند هی هی کنان و روضه خوانان در دشتهای تاریخ بچرانند و و منجمله فارغ از توطئه استعمار و ضعفهای ملی ما به مدد همین مساله بعنوان نوعی فرهنگ سیاسی شده سرانجام سی و شش سال پیش مسند قدرت را اشغال کنند و ایران را به روزگاری بکشانند که شاهد انیم.

- آخوندها موفق شدند مساله امامت را از یک مساله در هر حال سیاسی و اجتماعی به یک مسئله ارثی و خونی تبدیل کنند و البته از مجلسی تا خمینی و از نمیدانم چه کسی در قرن دوم وسوم هجری تا رجوی پذیرفتیم  «  رهبری» طبعا  حق خونی و ارثی   امامان شیعه بوده و باید انرا از حلقوم غاصبان بیرون کشید و با این تئوری مسخره  من واقعا نمیدانم اگر امامت این چنین است چرا نباید مطیع فرزندان خونی علی و فاطمه و طبعا پیامبر اسلام یعنی خمینی و خامنه ای بود و چراباید علیه آنان دست به مبارزه مسلحانه زد؟ لطفا به این مساله فکر کنیم و به آن جواب دهیم !

پنجم

قبلا هم نوشته ام باز هم تکرار میکنم. برای من:
 مردم ایران به تمامه دارای احترامند و بخاطر آنان زندگی خود را مثل هزاران تن دیگر به توفان سپردم ولی بسیاری باورهای مردم برای من دارای هیچ احترامی نیست  و بزبان معمول صنار نمی ارزد ،چون قرار نیست ما شعور خود را تابع مظلومیت و نفهمی فلان هموطن نا آگاه و بیسواد و یا باسواد جاهل آخوند زده بکنیم.

قبلا هم نوشته ام باز هم  تاکید وتکرار میکنم.
بیرون از فرهنگ آخوندی و باورهای میلیونها مسلمان که اگر میلیاردها هم بشوند باورهای نادرستشان برای من بعنوان کسی که کوشش میکند بفهمد، هیچ ارزشی ندارد  اعتقاد من این است، فارغ از مردم ، که برای تغییر درست آنها نیروی یک دولت دموکراتیک و نیرومند و حمایت فرهنگی او از اندیشمندان و گذر یکی دو نسل لازم است تا بر این اقیانوس کثافت و خرافه غلبه یابیم،عنصر اندیشمند بایدهر چه سریعتر  از این دایره خرافه و خفت خارج شود.

من ، من نوعی،نیازی به جاودانه شدن . نیازی به شفاعت امامامان شیعه و مقدسین عالم،نیازی به بهشت، نیازی به بخشش خدای امام حسین و گدائی رحمت .نیازی به هیچ چیز و هیچ پیامبر و امامی ندارم من معتقدم نه تنها نیازی به شفاعت از چنین خدائی ندارم حتی معتقدم اگر چنین خدائی وجود داشت یک معذرت بسیار بزرگ به مفهوم خدا  در فرهنگ پاکیزه انسانی، مفهومی که با خیر و زیبائی و محبت آمیخته است بدهکار است چون این خدای ارتجاعی براستی مفهوم متعالی خدا را مورد تطاول قرار داده و آنرا با انواع رذائل و بیرحمی ها آمیخته است و قرنهاست توده های بشری را در وحشت و هراس و جهل فرو برده است و بمثابه قطورترین زنجیر بشارت و وحشت همه را اسیر سلطه اهریمنی خود کرده است. ترس، جهل، وحشت، عذاب، شکنجه،و امثال اینها ابزارهای وجودی، بتی  است که بر جهان اندیشه نسلهای ما فرمان رانده است. همین جا تاکید کنم اگر شیطان از فرمان چنین خدائی که ملایان منادیگر آنند سر برتافته باید ایمان آورد که او نخستین انقلابی تاریخ هستی ومعصومترین تهمت خورده تاریخ مذهب است و باید بیادش ستونها برپا کرد و شرح شجاعتش را سرود.

 من  به نوعی این ماجرای شفاعت و گناهشوئی را نوعی ننر بازی آخوندی- مذهبی و سوء استفاده از ضعفهای انسانهای هراسان مذهبی معمول میدانم 
گناه کنید تا توبه کنید
توبه کنید تا شفیع لازم داشته باشید
به سوی شفیع بروید تا
 بخشیده شوید
بخشیده شوید تا به بهشت بروید
 و..... کار و بار ما سکه شود!
من در این رابطه  میپرسم:
 چه کسی این مقام را به شما داده که میخواهید منت بر سر ادمها نهاده شفیع   بشوید؟! مگر در اینجا نیز همه چیز انتصابی است؟ دیگر اینکه من به آن نوع گناهانی که اکثر مومنان از آن وحشت دارند و ملایان از وجود آنها پروار و خوشحال اگر مزاحم زندگی کسی نباشد نه تنها احتیاج به شفاعت ندارم بلکه به آنها بعنوان گوشه هائی ازتجربه ها،رازها،و زیبائیهای زندگی انسانی خود افتخار میکنم پس لطفا زحمت کم کرده و به سراغ دیگری بروید.
در میان این همه قدیس و شفیع و پیامبر و امام تنها و فقط،گاهی که بیاد پدر و مادر اساطیری خود آدم و حوای عریان و نافرمان، آن یک با سیمای درخشان و مردانگی قادر و پیکیری زیباتر از ساخته های میکل آنژ،و این یک با گیسوانی تا کمرگاه و زنانگی سرشار زیبائی و جذابیت و طراوت و  میافتم، آنان که سر از فرمان تافتند تا انسان باشند وآزاد باشند و بر هم بتازند و ببینند و بدانند و در پیشگاه رهبر عقیدتی کل هستی به هبوط زمینی محکوم شدند. بر آنان درود میفرستم و احساس میکنم میتوانم آنها را دوست داشته باشم و زمزمه کنم:
چه پر شکوهم من
فرزند شمایانم
پاهایم زمین را تسخیر میکند
و دستهایم اسمانها را به چرخش در خواهد آورد
من به هیچکدام از امامان و پیامبران و قدیسان نیاز ندارم  و وقتی میگویم من، یعنی ما .
من نیاز به شناخت و شعور و فهم برای شستن خود از جهل و خرافه دارم و بس. در این مسیر حتی اگر خدائی جاودانه وجود داشته باشد و من انسانی  فنا پذیر باشم خود را «جزئی هستی مشترک عدم و وجود در فراخنای هستی بی پایان» میدانم و سپاسگزار آن نیروئی هستم که مرا بین دو عدم لحظه ای به وجود آورد تا پهنای درخشان کهکشانها را بنگرم، با مغز خود بیندیشم، ببینم، ببویم، بچشم،حس کنم،برای آزادی بجنگم، اشتباه کنم و اشتباه خود را دریابم، بخوانم و بدانم ، درآفتابها و تاریکی ها و آبهای جهان شنا کنم ،از لذت وهم و خیالپردازی بهره ور شوم، این همه پدیده را ببینم و حیرت کنم و به اعجاب ایم، متناقض شوم،مومن و کافر شوم،  لذت بوسیدن لبان و طعم پستانهای زنی راکه انسان است ولی نه مثل من  و لذت کامجوئی را دریابم و خود را در درون او برویانم وشاهد اعجاز او وخود باشم هنگام که هردو در وجودی واحد قد میکشیم، بترسم ،شجاع باشم ،صدای بادها را بشنوم،میوه ها و علفها را بچشم   حیوانات را ببینم ودر پایان بفهمم که درخت و گیاه و حیوان برادران و خواهران و اقوام منند و جنس من با دورترین کهکشانها یکی است و در تاریکی شب وقتی تنهایم نام خورشیدها و کهکشانها را بر زبان آورم و احساس کنم تنها نیستم،از جوانی عبور کنم وافقهای مرموز و خسته و لذت بخش پیری را بسپرم وپس از چندی چشم بر هم نهم وسپاسگزار و خسته بیارامم و به عدم باز گردم .
 در این مسیر و در آغاز بازگشت به عدم، مطمئنا آخرین کلام من  نه درخواست شفاعت از مقدسین ! بل سپاس از هستی است چون من خود جزئی از اویم و سرشار اعتماد و ایمان به این هستی بی پایان و نه خرافه های مشتی ملای گندیده که نجاسات خود را بعنوان خدا بر هفت اسمان مالیده اند و جهان درونی میلیونها تن را از گند و عفونت پر کرده اند.
 من اینهار ا میخواهم و میلیونها چون این را. اگر هستی به من میگفت تو به دنیا میائی تا یک سیب را ببینی و یک مورچه را که از درخت بالا میرود و بعد باید بمیری حتما قبول میکردم . من این چنین جهان را باور دارم و سر برشانه اش نهاده ام.
 آن خدائی که شوم من چاکرش
دستکش بوسم بمالم پایکش
وقت خواب آیم بیاندازم براش
رختخواب و صاف سازم متکاش
سر گذارم روی کتفش کاندر آن
غرق گردش صد هزاران کهکشان
بی هراس و ترس بوسم روی او
اندکی بازی کنم با موی او
آنکه من را داد در دشت وجود
خلعت هستی و امکان شهود
چون رفیقی سرکنم با او به درد
قصه از شبهای تلخ و تار و سرد
 بانگ الحمد من، بر سجاده نیست
جز ز بوس یار وجام باده نیست
ای خوشا مستی ویا رب یا ربی
چشم بسته لب نهاده بر لبی
آنکه در لبهای گلگون زنان
مستتر فرمود لبهای جهان
زین سبب من بوسه با لبهای یار
میزنم بر هستی آن کردگار
 آنکه درچشمان هر جانانه ای
کرده پنهان گوشه ی میخانه ای
آنکه پیش از عاشقان عشق آفرید
کرد در هر ذره ای آنرا پدید
تا برقصد کهکشان در کهکشان
این جهان از جاودان تا جاودان
آنکه هستی نی زاو، هستی هموست
هر بلندی اوست هر پستی هموست 
[زندگی را دوست دارم چونکه اوست
مرگ را هم،چون تنم انداخت پوست
چون برآید بالهای جان من
بی نهایت، میشود کیهان من]
آنکه هرکو، هرچه باشد جمله او 
هم سکوت هستی و هم های و هو
(از مثنوی گربه نامه)
 من اینها را نیازمندم ،این را، و نیاز به هیچ امام و پیامبر وشفاعتی ندارم تا عمری در جهل و خرافه زندگی کنم و با ترس و سودای جاودانگی و اینکه سیدی عرب تبار شفاعت مرا بکند چشم بر هم بگذارم

قبلا هم نوشته ام

امام حسین سیدی شجاع ومحترم است وهرگز نباید به او بی احترامی کرد ولی در این معرکه عظیم تاریخی که آخوندها بر پا کرده اند میپرسم:
ما میتوانیم باز هم باورهای خود را حفظ کنیم ولی واقعیت تاریخ اگر چه قرنها پوشانده شود خود را اندک اندک می نمایاند. در زمان حکومت پدران هر دو طرف( امام حسین و خلیفه یزید)، یعنی خلافت امام علی و نیز حکومت جبارانه معاویه این حقیقت در کوره آزموده شده بود وایران باج و خراجگزار هر دو امام و خلیفه عادل و جابر بود و هویت فرهنگی و تاریخی اش پایمال امپراطوری اسلامی بود. می توانیم فارغ از دنیای باورهای مذهبی بطور جدی به این مساله بیندیشیم که در سرنوشت ایران در معرکه جنگ میان آل علی و آل معاویه چیزی نصیب ایران و ایرانیان نمیشود، اگر باور نداریم تاریخ و اسناد تاریخی پیش روی ماست برویم و بخوانیم و بدانیم. عاشورای سال شصت و یک هجری در رابطه با فرهنگ مذهبی مردم و تاریخ مذهب و بخصوص شیعیان قرار دارد، جنگی است میان دو گروه از مسلمانان غیر ایرانی، جنگی است میان دو جناح از مسلمانان ( خاندان علی و خاندان معاویه، امام حسین امام گروهی از مسلمانان و خلیفه یزید ، خلیفه بخشی از مسلمانان و امپراطور قلمرو اسلامی در سال 61 هجری) که بدون تردید هر کدام که پیروز می شدند در سرنوشت ایران بزنجیر کشیده شده تغییری حاصل نمی شد، یعنی:

* ارتش اسلام ایران را تخلیه نمیکرد،
*ممنوعیت زبان پارسی لغو نمی شد،
*مالیاتها و جزیه ها برداشته نمی شد،
*آتشکده ها فروزان نمیشد،
* آئین کهن زرتشت باز نمی گشت
*میکده ها گشوده نمیشد،
*ممنوعیت موسیقی لغو نمیشد،
*حجاب و برقع لغو نمیشد
*برده ساختن ایرانیان و فروختنشان ممنوع نمی گشت
* زنان و کودکان اسیر به سرزمین خود باز نمی گشتند
مطمئنا هیچکدام از اینها اتفاق نمی افتاد زیرا در دوران سرور امامان شیعه علی اتفاق نیفتاد.هیچگاه اتفاق نیفتاد و نخواهد افتاد. آئین تحمیل شده به ایرانیان:
 تا در قالب تحمیلی خارجی بود، ودر آغاز حمله به ایران خود را نشان میداد جز غارت و سرکوب و فرهنگ کوبی وبردگی و بدبختی برای ایران و ایرانی و به گند کشیدن و نابودی زیبائیهای ملتی هزار و پانصد ساله چیزی به ارمغان نیاورد.
این ائین چون تبدیل به عنصری درونی شد ،وبدون تعارف، این ائین و دین چون ازکمابیش از صافی فرهنگ ایرانیان گذشت اگر چه قابل تحمل تر شد،و تبدیل به عنصر درونی و فرهنگی گردید، چه در قالب شیعه قبل از قرن نهم هجری و چه در قالب شیعه دولتی پس از صفویه،  جز جهل و خرافه و بدبختی و ترس و وحشت و فلاکت برای ما به ارمغان نیاورده است.آئینی که در وجه غالبش با رسم و مرام خمینی و خامنه ای روبروئیم و در وجه مغلوبش با خرافات و ترهاتی کسانی که اگر چه ادعای آزادی و عدالت دارند اسیر همان استفراغات و خرافات آخوند ساخته اند و در مرداب خشک دستاوردهای احمقانه و خود خواهانه خود گیر کرده اند. برویم و به این بیندیشیم.منصفانه بیندیشیم.

من بعنوان یک انسان که انسان و زمین را به رسمینت میشناسد عرب و فارس و ترک  و لر و کرد و اسیائی و اروپائی و امریکائی برایم معنای انسان را تداعی میکند ولی در آخرین بار در سال 1998 میلادی در آخرین دیدار از عراق برای شرکت در جلسه شورای ملی مقاومت موقعی که منشی شورا مرا برای سفر به کربلا و زیارت امام حسین فراخواند عذر خواستم و نرفتم. زیرا بدون اینکه انکار کنم تصویر امام حسین بعنوان یک علوی شجاع در ضمیر من تصویری مثبت و زیباست ولی نیازی به زیارت او و ذخیره شفاعت برای آخرت در خود نمی یافتم و نرفتم. بقول شمس تبریزی. (نقل و برداشت به مضمون) چون پوزش خواهی دربرابر خود زانو بزن و از خویشتن لطمه دیده خود پوزش طلب و نه هیچکس دیگر
با آرزوی اینکه همه بدانیم و خود را برکشیم و نهراسیم و شخصیتهای تاریخی را درست ببینیم وبشناسیم و بطور واقعی به آنها احترام بگذاریم 

اسماعیل وفا یغمائی
جمعه اول آبان نود چهار خورشیدی
نه محرم 1437 هجری
23 اکتبر 2015 میلادی
--------------------------------------
در همین رابطه خوبست مطالعه شود

عاشورای ایرانی و نگاهی به برخی چشم اندازها .به بهانه ماه محرم و عاشورای حسینی اسماعیل وفا یغمایی

۱۳۹۴ مهر ۲۰, دوشنبه

موسیقی و آواز در دیدگاه اسلام. پیامبر وامامان شیعه

 در رابطه با پانزدهمین قسمت گفتگو و صحبت در باره موسیقی و مرضیه شماری از کامنتها و اشارات این را به ذهن متبادر کرد که رفتن به منبع اصلی و درج برخی احادیث و روایات در باره موسیقی در اسلام هم جالب است و هم ضروری. برخی از احادیث را میبینید. اگر کسانی اعتذاض دارند با نوشته یا اسناد ما را راهنمائی کنند که ماجرا غیر از این است و وا اشتباه میکنیم . اری باید بی تعارف بود. اسماعیل وفا یغمائی
عن ابی عبدالله ( علیه السّلام ) فی قول الله تعالی: «و اجتنبوا قولَ الزُّور» (حج، ۳۰)، قال: قول الزُّورِ الغِناء.
امام صادق – علیه السّلام – درباره سخن خداوند که می فرماید: «از گفتار باطل بپرهیزید» فرمود: گفتار باطل همان غناء است.
«وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۷»

قال الامام الباقر( علیه السّلام ) : الغِناءُ مِمّا وَعَدَاللهُ علیه النارَ و تلاهذه الآیة: و مِنَ الناس مَن یشتری لهوَ الحدیث لیُضِلَّ عن سبیل الله … (لقمان، ۶).
غنا و آوازه خوانی از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را می خرند تا دیگران را از روی نادانی از راه خدا گمراه کنند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود».
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۶»

قالَ رجلٌ‏ للصادِقِ (علیه السّلام): إنَّ لی جِیرانا و لَهُم جَوارٍ یَتَغَنَّینَ و یَضرِبنَ بِالعُودِ، فرُبّما دَخَلتُ المَخرَجَ فَاطِیلُ الجُلوسَ استِماعا مِنِّی لَهُنَّ! فقالَ لَهُ الصادقُ علیه السلام: لا تَفعَلْ، فقالَ: و اللّهِ ما هو شی‏ءٌ آتِیهِ بِرِجلی إنّما هو سَماعٌ أسمَعُهُ بِاذُنی، فقالَ لَهُ الصادقُ (علیه السّلام): تَاللّهِ أنتَ! أ ما سَمِعتَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ: «إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنهُ مَسْؤولًا» «اسراء36»؟! فقالَ الرَّجُلُ کَأنّنی لم أسمَعْ بهذهِ الآیةِ مِن کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَرَبیٍّ و لا عَجَمیٍّ! لا جَرَمَ أنّی قد تَرَکتُها، و أنا أستَغفِرُ اللّهَ تعالى.
مردى به امام‏ صادق (علیه السّلام) عرض کرد: همسایگانى دارم که آنان را کنیزکانى است که آواز مى‏خوانند و عود مى‏نوازند و گاهى اوقات من به مستراح مى‏روم و براى این که ساز و آواز آنها را بشنوم نشستنم را طول مى‏دهم. حضرت علیه السلام به او فرمود: این کار را نکن. مرد گفت: به خدا قسم از روى قصد آن جا نمى‏روم، بلکه آوازى است که با گوشم مى‏شنوم. حضرت فرمود: عجبا از تو مگر نشنیده‏اى که خداوند تعالى مى‏فرماید: «همانا گوش و چشم و دل، از همه اینها بازخواست مى‏شود»؟ آن مرد گوید: انگار این آیه کتاب خداوند عزّ و جلّ را از هیچ عرب و عجمى نشنیده بودم. لا جرم این عمل خود را ترک کردم و از خداى بزرگ آمرزش مى‏طلبم.
«میزان الحکمه    ج‏8    537     حدیث: 15499»

الإمامُ الرِّضا (علیه السّلام) لمّا سَأَلَهُ محمّدُ بنُ أبی عَبّادٍ عنِ السَّماعِ، و کانَ مُشتَهرا بالسَّماعِ، و شُربِ النَّبیذِ: لأِهلِ الحِجازِ رَأیٌ فیهِ، و هُو فی حَیِّزِ الباطِلِ و اللَّهوِ، أ ما سَمِعتَ اللّهَ تَعالى یقولُ‏ «و إذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراما» (الفرقان: 72) 
امام رضا (علیه السّلام) در پاسخ به سؤال محمّد بن ابى عبّاد که به آوازه خوانى و شرابخوارى شهره بود و درباره آوازه خوانى سؤال کرد فرمود: اهل حجاز در این باره رأى و نظرى دارند. در حالى که این عمل به منزله باطل و لهو است. مگر نشنیده‏اى که خداوند تعالى مى‏فرماید: «و چون بر لغو بگذرند، با بزرگوارى مى‏ گذرند».
«میزان الحکمه    ج‏8    538     حدیث: 15500.»

بعثت رسول خدا برای نابودی ساز و نی !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ) : اَنَّ اللهَ بَعثََنی رحمةً للعالَمین و لِاَمحقَ المعازفَ و المزامیرَ و امورَ الجاهلیة.
خداوند مرا مبعوث کرد تا رحمتی برای جهانیان باشم و ساز و نی ها و امور جاهلیت را نابود سازم.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۰»
خانه ای که در آن موسیقی است از بلا دور نیست و دعا مستجاب نمی شود و فرشتگان داخل آن نمی شوند و برکت از آنجا میرود!
قال الامام الصّادق(علیه السّلام): بیتُ الغناء بیتٌ لا تُؤمَنُ فیه الفجیعةُ و لا تُجابُ فیه الدَّعوةُ و لا تَدخلُه الملائکة.
خانه ای که در آن غناء و ساز و آواز نواخته شود، از مصیبت ها و بلاهای دردناک در امان نیست و دعا در آن خانه مستجاب نمی گردد و فرشتگان به آن خانه وارد نمی شوند.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۸۰»

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): لا تَدخلُ الملائکةُ بیتاً فیه خَمرٌ أو دفٌّ أو طَنبُور أو نَردٌ و لا یُستجابُ دعاءُ هُم و تَرتفِع عَنهم البرکةُ.
فرشتگان وارد خانه ای که در آن شراب یا دایره یا طنبور (نوعی از آلات موسیقی) و یا نرد (نوعی وسیله قمار) باشد، نمی شوند و دعای اهل آن خانه مستجاب نمی گردد و برکت از آنان برداشته می شود.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۸»

 اولین نوازنده و خواننده شیطان است !
قال رسول الله  (صلی الله علیه و آله)  : کان اِبلیسُ اَوّلَ مَن تَغَنّی.
ابلیس نخستین کسی است که به غناء و آوازه خوانی پرداخت.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۱»

گوش کردن صدای تار موسیقی از گناهان کبیره است !
قال الامام الرضا(علیه السّلام): اِستماع الاَوتار مِنَ الکبائر.
گوش دادن به (صدای) تارهای موسیقی از گناهان کبیره است.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰»

غنا بدترین صداها !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): شرُّ الاَصواتِ الغِناء.
 بدترین صداها، غناء (و آوازه خوانی) است.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۹»

 خدا به مجلسی که در آن غنا باشد نظر نمی کند !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): الغناءُ مجلسٌ لاینظر اللهُ اِلی اَهلهِ.
مجلس غناء مجلسی است که خدواند به اهل آن نظر (لطف و رحمت) نمی کند.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۸»

 غنا موجب فقر و نفاق است !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): الغناءُ یورث النفاقَ و یُعقِبُ الفقر.


 قال الامام الصّادق(علیه السّلام): اِستماعُ اللَّهو و الغناء یُنبِتُ النفاقَ کما یُنبت الماءُ الزَّرع.
گوش کردن به چیزهای بیهوده و غناء و آوازه خوانی، نفاق را می رویاند همان گونه که آب کشتزار را می رویاند.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۶»

قال الامام الصّادق (علیه السّلام): الغناءُ عُشُّ النفاق.
غناء و آوازه خوانی، لانه نفاق و دوروئی است.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۷»

قال الامام الصّادق ( علیه السّلام ): الغناءُ یُورِثُ الفقر.
غناء و آوازه خوانی موجب فقر و تنگدستی می گردد.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۳»

قال الامام الباقر (علیه السّلام): الغناءُ یُنبِتُ النفاق فی القلب کما یُنبت النخلُ الطلع.
غناء و آوازه خوانی نفاق و دروئی را در دل می رویاند همان گونه که درخت نخل، خوشه خرما را رویش می دهد.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۸»

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): اَربعٌ یُفسِدنَ القلبَ و یُنبتنَ النفاقَ فی القلب کما یُنبِتُ الماءَ الشجرَ؛ اِستماعُ اللَّهو و … .
چهار چیز است که قلب و روح را تباه و نفاق را در آن می رویاند، همچنان که آب، درخت را می رویاند؛ (یکی از آنها) گوش دادن به چیزهای لغو و بیهوده است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۲»

غناء و آوازه خوانی، طلسم زنا !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): الغناءُ رُقْیَةُ الزّنا.
غناء و آوازه خوانی، طلسم زناکاری است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۴۷»

گوش کردن به موسیقی و ترانه موجب قساوت قلب است !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): ثلاثٌ یَقسینَ القلبَ: اِستماعُ اللَّهو و … .
سه چیز باعث قساوت و سنگ دلی می گردد: (یکی از آنها) گوش دادن به چیزهای لغو و بیهوده است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۵۲»

آموزش دادن موسیقی کفر است !
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): لا یَحِلُّ بیعُ الغِناء و لا شِراءُه و استماعُه نفاقٌ و تعلیمهُ کُفر.
خرید و فروش (آلات) غناء و ساز وآواز حلال نیست و گوش دادن به آن، نفاق و دوروئی و آموزش دادنش، کفر و بی دینی است.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۹»

 سرب داغ روز قیامت درون گوشی که موسیقی گوش می دهد !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): مَنِ استمعَ اِلی اللَّهو یُذابُ فی اُذُنهِ الآنُک.
کسی که به چیزهای لهو و بیهوده گوش فرادهد (روز قیامت) در گوشش سرب گداخته (و ذوب شده) ریخته می شود.
«دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۱۰»

 نوازنده ، رو سیاه روز قیامت !
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): یُحشرُ صاحبُ الطَّنبور یوم القیامةِ و هو أسودُ الوجهِ و بِیَده طنبورٌ من نار و فوقَ رأسه سبعون اَلف ملکٍ، بید کُلُّ ملکٍ مِقْمعَةُ یَضربون رأسَهُ و وجهَه.
دارنده طنبور (نوعی از آلات موسیقی) روز قیامت محشور می شود در حالی که صورتش سیاه و در دستش طنبوری از آتش است و بالای سرش هفتاد هزار فرشته قرار دارند که در دست هر کدام از آنها عمودی آهنین است که بر سر و صورتش می زنند.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹»

 نوازنده و خواننده ، کور و کر و لال روز قیامت
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ): یُحشَر صاحبُ الغناء مِن قبره اَعمی و اَخرس و اَبکم.
دارنده (آلات) غناء و آوازه خوانی محشور می شود در حالی که کور و کر و لال است.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹»

آلات موسیقی چه می گویند؟
سَمِعَ امیرالمؤمنین (علیه السّلام)رجلاً یَطربُ بالطَنبور فمنعه و کَسَرَ طنبورَه … فقال: اِنّه یقول: سَتَندِم سَتَندِم اَیا صاحبی سَتَدخُل جهنَّم اَیا ضاربی.
امیرالمؤمنین امام علی (علیه السّلام) شنید مردی طنبور می نوازد، وی را از این کار منع کرد و طنبورش را شکست و از وی خواست که توبه کند او هم توبه کرد، سپس به او فرمود: آیا می دانی هنگامی که طنبور نواخته می شود چه می گوید؟ عرض کرد جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله ): داناتر است. حضرت فرمود: می گوید: بزودی پشیمان می شوی، به زودی پشیمان می شوی ای صاحب من! به زودی داخل جهنم می گردی ای نوازنده من!
«مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰»

 کفران نعمت
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): مَنْ اَنْعم الله علیه بِنعمةٍ فَجاءَ عند تلک النّعمة بِمِزمارٍ فقد کَفَرَها.
کسی که خداوند به او نعمتی عطا فرماید و با وجود آن نعمت به نی و ساز و آواز روی آورد، کفران نعمت کرده است.
«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۳۳»

 زن آوازه خوان ملعون است!
قال الامام الصّادق (علیه السّلام): اَلمُغَنّیةُ ملعونةٌ ، ملعونٌ مَن أکَل َ مِن کَسبِها.
زن آوازه خوان ملعون است و کسی که از درآمد آوازه خوانی او بخورد (روزی خود را بگذراند) نیز ملعون است.
«الاستبصار، ج ۳، ص ۶۱»

قال الامام الصّادق (علیه السّلام): اَلمُغَنّیةُ ملعونةٌ و مَن آواها و أکَلَ کسبَها ملعونٌ.
زن آوازه خوان ملعون است و کسی که او را جای دهد و از درآمد آوازه خوانی او بخورد (روزی خود را بگذراند) نیز ملعون است.
«بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۱۱»

 موسیقی بهشتی !
قال ابوالحسن (علیه السّلام): مَن نزَّهَ نفسَه عن الغناء فاِنَّ فی الجنةِ شجرةً یأمرُ اللهُ عزّوجلّ الریاحَ اَنْ تُحرِّکَها فَیسمعُ لها صوتاً ام یَسمعْ بمثله و مَن لم یتنزَّه عنه لم یَسمعْه.
کسی که خود را از غناء و ساز و آواز، پاکیزه و دور نگه دارد در عوض آن در بهشت درختی است که خداوند به باد فرمان می دهد که آن درخت را به حرکت درآورد و از آن درخت صدایی دل نواز به گوش می رسد که هرگز مانند آن را نشنیده است، اما کسی که در دنیا خود را از غناء، پاکیزه و دور نگه ندارد آن صدا را نمی شنود.
«جامع الاحادیث الشیعه، ج ۱۷، ص ۲۰۷»